تسوج در کل
شهر تسوج ما بین دو استان آذربایجان شرقی و غربی و در شمال دریاچه ارومیه و جنوب کوه های قزل داغ قرار گرفته است و شهر بسیار قدیمی است که بعضی از دانشمندان و نویسندگان و شاعران از آن یاد کرده اند در زمان قدیم که از شهرهای بزرگ مالیات جمع می کردند تسوج هم شاید به علت وسعت زیاد یکی از این شهرها بود . دارای یک خیابان اصلی که از وسط این شهر می گذرد و نام این خیابان ، خیابان امام خمینی است . و آثار تاریخی خیلی قدیمی دارد که قدمت بعضی از آنها به زمان زرتشت و شاید قبل از آن می رسد شهر تسوج به علت اینکه چند بار مورد تالان و غارت قرار گرفته به همین علت تا سی سال قبل پیشرفت چندانی نداشت ولی در زمان حال توسعه زیادی یافته است . شهر تسوج دارای آب و هوای بسیار خوبی است که نسبت به شهر تبریز گرمتر است . به طوری که بیشتر کاروانهایی که از آن می گذشتند چند روزی را در آن استراحت میکردند. زمین های بسیار مرطوب و مرتعی دارد به همین علت اکثر شغل مردمانش کشاورزی است و از همین راه امرار معاش می کنند . مردمی مهمان نواز و خون گرم دارد. و هر کسی به عنوان مهمان به این شهر وارد شود آنها را از خودشان می دانند . مردم تسوج علاقه خاصی به مراسم آل محمد ( ص ) دارند به خصوص عزاداری امام حسین که با شور و علاقه خاصی برگزار می شود به طوریکه کودک و جوان و پیر همیشه در عزاداری روز محرم شرکت دارند .
1- سابقه فرهنگی تسوج :
بخش تسوج در مغرب تبریز به فاصله صد کیلومتری آن شهر و در کنار شمالی دریاچه رضائیه ( ارومیه ) و دامنه ی کوه های میشاب مابین ارونق و خوی و شاپور و مرند واقع شده و با شبستر 38 کیلومتر فاصله دارد که شامل بیست قریه و مرکز آن تسوج است . اهالی این منطقه با همه پیش آمدهای که غالباً با غارت منازل و سوختن بازار و کشت و کشتار به گریبان بوده اند با این همه علاقه خود را به تعلیم و تربیت فرزندان نشان داده و قبل از اینکه فرهنگ امروزی جانشین اصول مکتب داری شود به فرزندان خود خواندن و نوشتن را در مکاتب و مساجد می آموختند به طوری که مرحوم نعمت الله خان تسوجی که در سال 1327 ( ه – ق ) فوت نموده چندین سال قبل از فوتش مدرسه ای در جنب مدرسه تاریخی یادگار شاه بنا کرده که در آنجا به طرز قدیم از علما تدریس می شد و این همان عمارتی است که مدتی مدرسه به طرز جدید در اوایل کار در آن عمارت جای داشته است تا اینکه در حدود سال 1295 شمسی یک باب مدرسه ملی به نام امید توسط یک نفر معلم شبستری بنام میرزا ابوالحسن خان شبستری و همکاری و حمایت فرهنگ دوستان محله از جمله مرحومین کربلایی عباس جمالی ، حاج میر عبدالحسین ملکی و حاج علی اکبر صبوحی در یک عمارت استیجاری و سپس در همان عمارت وقفی مرحوم نعمت الله خان دایر گردد . این مدرسه نیز با ناملایمات متعددی از قبیل مخالفت قشریون و متعصبین مصارف می شود ولی در اثر پایداری یک عده به حیات خود ادامه داده و در سال 1305 شمسی رسماً دولتی می شود .
2 – موقعیت جغرافیایی تسوج :
شهر تسوج بین دو استان آذربایجان شرقی و غربی و در شمال دریاچه ارومیه و جنوب کوههای قزل داغ قرار گرفته بنابه اقوال بیشتر مورخین و دلایل مقنن جغرافیایی و تاریخی یکی از شهرهای قدیمی و تاریخی ایران است که تاریخ جمعیت پذیری آن به قرن ها قبل از میلاد کشید . می شود . تسوج در جلگه نسبتاً وسیع آبرفتی دامنه کوههای میشاب ( میشو ) و دریاچه ارومیه بین شهرستانهای مرند ، خوی ، سلماس ، شبستر واقع شده و مرکز ناحیهی بخش تسوج می باشد که فاصلهآن از مرکز استان تبریز 105 ، شهر سلماس 50 ، خوی 48 ، مرند 40 و مرکز شهرستان ارونق و تسوج ( شبستر ) 38 کیلومتر است . این شهر در حد فاصل جغرافیایی شرقی گرینویچ و مبدا طول جغرافیایی و شمالی از خط استوا قرار گرفته و از سطح دریای آزاد 1370 متر ارتفاع دارد . این آبادی از لحاظ این که بین چند شهر واقع شده در سابق اهمیت چهار راهی داشته و راه کاروانهای پرتحرک به شمال و جنوب و شرق از وسط آن بوده است مخصوصاً عبور یکی از رشته های جاده ابریشم که در محل به جاده استامبول مشهور است . اهمیت بیشتری قبل از هزاره ی هجری به تسوج بخشیده است . از طرفی طبیعت غنی و خدابخش تسوج که کوههای سرسبز و خرم میشاب را در پشت سر و جلگه ی آبرفتی با استعداد را برای کشت زرع و مراتع خوش و گلزار را برای زندگی چرنده و پرنده در زیر داشته و از نزولات آسمانی در حد متعارف بهره منداست. قزل داغ در شمال این دشت ابرهای مدیترانه را به خود جلب ،آنها را به برف و باران مبدل کرده خاضعانه و جوانمردانه با عطوفت تمام به این دشت ، طراوت میافشاند . رودخانه های متعدد ولوکم آب ، ولی همیشه دارای آب را جاری و عرضه میسازد . این امر در کشوری که آب همواره عنصر بسیار ارزشمند و گرانبها بود . یک موهبت طبیعی است که از دیر باز به این منطقه ارزانی گردیده است . در نتیجه از زمان دیر باز کشاورزی و دامداری که اساس اقتصاد روستایی و یک جانشینی را تشکل می بخشد در این مکان شکوفا گردیده است . بویژه اگر این اقتصاد با تردد کاروانهای تجاری و درآمد توریستی تلفیق گردد قابل توجه خواهد بود از این رو است که این آبادی و آبادی های حول و حوش آن برای خود پرونده تاریخی بخصوص را بازکرده اند . این موقعیت برای اهالی اجازه داده است داستانهای سینه به سینه سرزمین خود را به نقل از نیاکان خود ، در عظمت و قدمت تاریخی آن به یکدیگر بازگو کنند .
3 – تسوج از دیدگاه جغرافیایی :
دو دلیل اساسی در بوجود آمدن آبادیهای تسوج نقش دارد . یکی از عوامل درجه اول در بوجود آمدن آبادیها دسترسی به منابع طبیعی از جمله آب و هوای مناسب است که اراضی تسوج از این موهبت الهی برخوردار است . در وهله ی اول وجود سه رودخانه ی جاری به این اراضی به نامهای الماس ، تسوج ، و انگشتجان است که از کوههای سرسبز و خرم میشاب جوشیده با طهارت تمام در اراضی تسوج می خروشد . پهنه ی این اراضی از ساحل دریاچه تا مقسّم المیاه کوهستان در اراضی آبادیهای مه بابا (محبوب آباد)و پیر بابا از توابع شهرستان مرند کشیده می شود ، این وسعت حدوداً به طول بیست کیلومتر است که در سایر آبادیهای این شهرستان دیده نمی شود . اراضی در کیفیت و کمیت پس از استقرار انسانهای تلاش گر سکنه را وادار نموده به آبهای زیرزمینی نیز توجه نموده و به حفر قنوات معتبری که بعضی نویسندگان حفر آنها را در خاک ایران از هشتمین عجایب جهان یاد کرده اند در حدود سی رشته از آب این قنوات را به اراضی جاری نمایند . این نعمت ها در منطقه ی خشک و تشنه ی ایران که مردم اولیه اش را برای نگهداری تمام آبهای روی زمین ، دریاها ، جویبارها و چشمه ساران وادار به قابل شدن به یک فرشته به نام آناهیتا نموده خود یک موهبت والایی است این منابع آبی در این ناحیه برای جلب و اسکان جمعیت موثر افتاده و در شکل بخشی بر چهره جغرافیایی و اقتصادی و در نتیجه روی دادهای تاریخی تسوج که در جای خود ذکر خواهد شد نقش عمده ای بازی کرده است . این است مردم آن باآگاهی به این موهبتها و تلاش نیاکان خود در اطراف و محور این اکوسیستم حیاتی افسانههای گوناگونی تنیدهاند که اگر تحقیقات بیشتری به عمل آید به واقعیت فوق العاده نزدیک بوده و درک و لمس آن آسان است . از این رو است عدهای از دانشمندان نظر دادهاند ناحیه ارونق و انزاب به خصوص تسوج به علت برخورداری از نعتهای مشابه در هر آبادی از همه جای آذربایجان زودتر جمعیتپذیر شده است . اقلیم این منطقه در این دوران در مقایسه با سایر نقاط آذربایجان گرم و معتدل و مرطوب بوده است که اقوام اولیه مختلف و در اواخر قوم ماد و پارس در جستجوی آن بودهند چرا که از محل اصلی خود به دلیل سردی هوا مهاجرت کرده بودند مسلماًوقتی به منطقه ارونق و انزاب بخصوص تسوج وارد شدهاند این ناحیه را مناسب حال و باب خود یافته برای اسکان رحل اقامت افکندهاند . قبل از این اقوام حکومتهای متعددی از جمله دولتهای اورارتو و ماننا در سرزمین آذربایجان به خصوص ارونق و تسوج بودو این ناحیه بنام « سانگی بوتوی اورارتو » یکی از استانهای بنام بوده است . اینان برای اینکه همیشه به زمین دوخته شوند شروع به روشن کردن آتشگاه ( آتشکده ) نمودهاند و توانستهاند به مدت طولانی این آتش را حفظ و حراست کنند . آتش در دورههای اولیه پالئولیت به دست انسان افتاده و در تاریخ بشریت نقش بزرگی بازی کرده است . بدین معنی با وجود آتش دیگر انسان مجبور نشده که در فصول مختلف از یک منطقه سردبه منطقه گرم مهاجرت نماید بنابر این وجود آتشکدههای متعدد در محیط نقش اساسی تجمع انسانی را برای انجام امور کشاورزی و دامداری ایفا کرده است .
مساله دوم در جمعیت یابی تسوج از لحاظ وضع فیزیکی شهر است این شهر در تقاطع راههای مرند و خوی از شمال و سلماس و ارومیه از غرب و تبریز و سایر آبادیهای ارونق و انزاب از طرف شرق واقع شده است به طوری که امروز نیز که آذربایجان به دو قسمت شرقی و و غربی تقسیم شده همین باریکه ( شمال دریاچه ارومیه ) باز هم کوتاهترین فاصله میان این دو استان است و این راه چه در گذشته و چه حال مانند ریسمان باریکی است که یک سر آن را به آذربایجان غربی و سر دیگرش را به آذربایجان شرقی بستهاند و چنان حلقههای بسته شده با پیچهای محکم اتصال یافته است که خلائی در بین آنها دیده نمی شود . این حلقهها آبادیهای سرسبز و خرم ارونق و تسوج است که مثل خود تسوج با داشتن موهبتهای طبیعی برای سکنهی خود یکجانشینی انتخاب کرده است این آبادیها از روستای خاندام شروع و به صوفیان ختم میشوند چرا این راه به رفت و آمد مردم کمک میکند؟ علت آن است که اولاً این راه به هیچ وجه عوارض طبیعی ندارد که مانع از حرکت مسافر در تمام فصول شود ثانیاً در حدود پنجاه تا هفتاد کیلومتر از راه دیگری که از صوفیان منشعب شده و پس از طی کوههای میشاب و شهرستان مرند به شهر خوی میرسد کوتاهتر است تازه گردنههای پربرف و باران یام و قرهتپه در فصل زمستان و بیآب و علف بودن قسمت غربی مرند در تابستان مسافرت را میسر نمیساخت رفت و آمد در این راه تنها مورد نظر مردم آذربایجان نبود بلکه این راه قسمت غربی و شرقی ایران را بهم متصل میکرد. بنابراین در گذشته این راه پر رفت و آمدترین و در نتیجه حادثهسازترین گذرگاههای اقوام و کشورگشایان، بازرگانان و حاملان فرهنگها و تمدنهای گوناگون بوده است. به ویژه موقعیت تسوج چنان بود که در طول تاریخ معبر اقوام و ارتشهای گوناگون بوده و وقتی از غرب وارد ارونق و انزاب میشدند یا از شرق حرکت کرده پس از طی طول ارونق و تسوج میخواستند به غرب بروند به اجبار شبی به حکم ضرورت در تسوج یا یکی از آبادیهای تسوج بیتوته میکردند. از این رو در عین حال که تسوج تاریخ ویژهی خود را از جریانات و عوامل تاریخی ایران و خاور نزدیک و میانه گرفته از این رفت و آمدها نیز سخت متاثر شده است. چرا که لابد یک آبادی از این روندگان و آیندهگان پذیرا شود و آن جز تسوج شهر دیگری نمیتوانست باشد تسوج در طول زمان از فاتحین و حکومتهای یورشگر صدمات زیادی به خود دیده است قبل از اسلام یورش اسکندر، جنگ 700 سالهی رومیان و ایرانیان با سلاطین اشکانی و ساسانی و بعداز اسلام حملهی مغول بعد هلاکوخان نوهی چنگیز 140 سال بعد تیمورلنگ و در آغاز قرن 16 جنگهای شاه اسماعیل که ویرانگرترین و طولانیترین قسمت جنگهای دویست ساله ایران و عثمانی انجام یافته از این جهت اهمیت خاص سیاسی، اقتصادی، نظامی و به طور کلی موقعیت ژئوپلیتکی و جغرافیای تسوج معلوم و مشخص میشود و مدلّل میدارد این شهر از روزگاران قدیم یکی از شهرهای قدیم آسیا و مهد پرورش انسانهای مقاوم بوده است. از پس قرون و اعصار رازهای سر به مهر بسیاری در سینهها و قصههای فراوانی در دلها وجود دارد.
4. آثار تاریخی تسوج قبل از اسلام:
الف) کول تپه : در جنوب تسوج و بطور کلی در ناحیه تسوج چندین «کول تپه» مثل کول تپهی توپچی، چهرگان، مهرتپه، قراتپه، هفت چشمه و شرفخانه خودنمایی مینمایند که تاریخ آنها به چندین سده قبل از اسلام و شاید زمان اولین انسانهای مستقر در خاک آذربایجان کشیده میشود. بنا به اظهار نظر دانشمندان این تپهها قدیمیترین آثاری است که در اطراف ارومیه موجود بوده و بنام «کول تپه» نامیده میشود. عدهای از محققین از جمله بهرام فرهوشی معتقد است که این کول تپهها آثار جای مزدا پرستی است. عدهای نیز چنین تصور میکنند این آتشکدهها در دوران اقتدار حکومت اورارتوها در قسمتی از ایران به خصوص حوالی دریاچه آتش استخباری بوده که در مواقع وقوع خطر یکدیگر را مطلع میکردند. عقیده بهرام فرهوشی از تمام اینها شاید معتبرتر باشد وی عقیده دارد که اطراف دریاچه ارومیه قبل از سایر جاهای آذربایجان برای خود جمعیت و مدنیت پذیرفته کمااینکه سایر نظریه پردازان و مورخان مثل سعید نفیسی و دیاکونوف این چنین نظر دادهاند. ویلیامز جکسن آمریکایی استاد دانشگاه کلمبیا که در سال 1903 میلادی (1281 شمسی) از ایران بازدید کرده و در اطراف دریاچه به تحقیقات پرداخته و از تسوج گذشته است وجود این همه تپههای کول (گل) را علائم مدنیّت در روزگار قدیم دانسته و این پشتههای خاکستر را بازماندهی آتش هیزمهایی که در طی سدههای قبل از میلاد در آتشکدهها سوختهاند میداند بعضی مورخین موطن اصلی زرتشت را شمال دریاچهی مقدس چیچست دانستهاند و به شهر آبادی اشاره نمینمایند این نوشتهها ذهن انسان را به طسوج معطوف میدارد و به وسوسه میاندازد که بگوید چون در شمال دریاچه بنا به قرائن و شواهد تاریخی و جغرافیایی شهر مشهور و معمور غیر از تسوج نبوده بعید نیست این تولد زینتبخش سینه پر از حوادث و مخاطرات این دیار کهن یا حوالی آن بوده باشد به خصوص در بین کول تپههای (گول تپه) موجود در حوالی دریاچهی ارومیه کول تپه قراتپه در جنوب تسوج از همه بزرگتر بوده و گویا مرکزیت داشته است. آنچه از لحاظ وضع جغرافیایی و تاریخی ثابت و مبرهن است این است که از روزی که بشر زندگی گروهی را در این منطقه از ایران شروع کرده و همیشه آبادی در دشت تسوج وجود داشته و هرگاه در اثر قهر طبیعت چون زلزله و سیل و پیش از همه تهاجم مهاجمان ویرانگر این آبادی خالی از سکنه شده دیری نپاییده که منابع طبیعی موجود انسانها را برای زندگی دوباره بسوی خود فراخوانده و از نو اکو سیستم حیاتی در اینجا جوانه زده است سرنوشت تسوج جزو آبادیها و شهرها نیز مثل آدمهاست که نامش در ضمن شهرهای قدیم آذربایجان در کتابهای مسالک الممالمک و تقویمالبلدان وجود داشته است. (کول به زبان آذری خاکستر و گول به زبان پهلوی به معنای آتش است اکثر محققین بر این باورند شکل صحیح کلمه در اصل گول تپه به معنای گپهی آتش است که سپس در زبان آذری به کول تبدیل شده است).
ب) خرابههای اسکی تسوج : در شمال تسوج در دامنه کوه قزل داغ، سمت راست رودخانه الماس و سمت چپ رودخانه تسوج خرابههایی وجود دارد که کمی حکا یت از آن دارد که روزگاری در این محل آبادی وجود داشته است. این خرابهها در اصطلاح اهالی تسوج اسکی تسوج نام دارد سابقاً آبادی تسوج در همین محال بوده و امروز بر روی اتلال این شهر دیرینه، کشت و زرع دیمی انجام مییابد. متاسفانه تاکنون در تسوج حفاری و عملیات باستانشناسی دقیقی به عمل نیامده تا آثاری فراخور این منهر قدیمی پیدا شده و تاریخ دقیق این اسکی تسوج معین شود ولی گمان میرود که محل تسوج در اثر بروز حوادث ناشی از زلزلههای متعدد و شاید جنگهای مخرب چندین بار عوض شده است. چند اتلال در خارج تسوج (غرب) بنام تپههای گرمعلی به چشم میخورد که باز اهالی روایت میکنند این اتلال باقیماندهی آبادی تسوج است. اتفاقاً بر این گفتار مخصوصاً اسکی تسوج نوشتهی ملاحشری انصاری صاحب کتاب روضهالاطهار در اوایل سده 11 هجری مهر تاییدی به شمار میآید در کتاب مذکور چنین آورده است : «پس از اشاره به نام تسوج... مزار فیض شعار پیر خضر که از کبار اولیا الله است در تسوج واقع است که باعث تعمیر آن قصبه بزرگ شده است سبب آنکه اول در آن زمان معموری نبوده و آبادانی در پای کوه بوده (اشاره به همان اسکی تسوج) ایشان در آن مکان فیض نشان که الحال مدفن شریف ایشان شده خانگاه و باغی میسازد وجوه ملک تسوج از ادبار میآید و به خدمت پیر خضر میرسد. از خدمت او فیض تمام برده و چنان در وی تصرف مینماید که ترک اردوباد نموده در جوار خانگاه ایشان منزل و باغات میسازد و اقربا و احیای وی نیز منازل و باغات میسازند رفته رفته عمارت ساخته تا قصبه معمور شد...» امروز مزار پیر خضر با تمام وضوحی که نویسنده مدعی وجود آن است در تسوج چندان شهرت ندارد الا این که در کنار قنات «پیروردی» بقعهی کوچکی است که به پیر مشهور گردیده است.سایر تذکره نویسان به وجود قبور اولیاالله اشاره کردهاند به طوری که حاج سیّاح نیز در خاطراتش از مقبره (شیخ صفی) در تسوج یاد کرده است متاسفانه در اثر حدوث زلزلههای متعدد که گاه گاه تسوج را تکان داده و یا وقوع جنگهای ویرانگر و مخرب ساختمانهای آبادی از بین رفتهاند ولی در تسوج مخروبههای گوناگون در اینجا و آنجا وجود دارد که دور آنها سنگ چین شده و به مساجد مخروبه شهرت یافتهاند ممکن است این خرابهها قبور آن عده دراویش باشد که در تذکرهها آمده و مکرر یاد شده است.
5. آثار تاریخی تسوج بعد از اسلام :
الف) مسجد جامع تسوج : در جنوب بازار و اول محلهی باباهدایت یک باب مسجد تاریخی با عظمت تمام خودنمایی میکند این مسجد دو درب ورودی دارد یکی از مغرب که کوچک است و معلوم میشود بعداً برای رفت و آمد نسوان، بقعه شده است. درب اصلی در وسط بازار تسوج قرار دارد که به یک خانه باغچه کوچک وارد میشود. در قسمت شمال حیاط دکاکین بازار و قسمت غربی را وضوخانه و قسمت شرقی را بازار دکاکین موقوقه مسجد تشکیل میدهند. قسمت غربی نمای شمالی مسجد است که درب ورودی از وسط ساختمان همین جاست در دو طرف این درب دو مناره بدون کلاهک نمایان است، معلوم است بخشی از منارهها خراب شده و آنچه باقی مانده دارای راهپلهای مارپیچ است. در جلو مناره غربی درخت چنار تنومندی سر به آسمان کشیده که به منارهی مذکور چون چتر سایه میافکند بر پیشانی درب ورودی فرمانی است به تاریخ 989 هجری قمری با خط ثلث برجسته که بر روی سنگ فلفلی یک پارچهای نقر شده است. که این فرمان را عدهای در کتب خود از جمله مرحوم کارنگ در کتاب آثار تاریخی و آقای سلیمی در کتاب شبستر به سلطان محمد صفویه نسبت دادهاند در حالی که سلطان محمد دو سال قبل از این تاریخ فوت کرده و پسرش شاه عباس به جایش نشسته بود واقعیت این است تسوج پس از جنگ با عثمان پاشا و شکست عثمانی پس از مردن عثمان پاشا حمزه میرزا در تعقیب سپاه شکست خوردهی عثمانی وارد تسوج میشود. در همان مسجد حمزهمیرزا سخنرانی کرده، پس از تمجید از خدمات و رشادتهای اهالی وعدهی بخشیدن مالیات را داده سپس در مراجعت از تسوج در تبریز کشته میشود اما چون دستور قبلاً صادر شده تاریخ تهیه آن 989 میرسد و گرنه شاه عباس در عنفوان سلطنتاش امکان دادن چنین دستوری را نداشت. مسجد بیست و چهار ستون دارد چهار ستون جنوبی آجری و بقیه سنگی و دارای پایه سرستون مقرنس سنگی هستند. سی و پنج گنبد آجری مسجد بر روی آنها قرار گرفته و مساحت مسجد در حدود 35 در 33 متر است. طاقها شیوه ایلخانی و اشکال مختلفی دارند معلوم است بنای مسجد چند بار تعمیر و مرمت شده است یک بار در سال 1252 هـ.ق به امیر محمد شاه قاجار تعمیر کلی یافته و بعید نیست گچبری و مقرنس کاری طاقها مدخل و طاق محراب مسجد در همین دوران صورت گرفته است (باشد). کلاهک منارهها فرو ریخته و یا به علت پیش آمد جنگ و غیره تکمیل آن ناقص مانده و پارهای از گنبدها ترک برداشتهاند آخرین تعمیر در سال 1379 شمسی و با همکاری سازمان میراث فرهنگی استان انجام یافته است. مسجد در دو سو سرداب یا زیرزمین هم دارد که قسمتی از آن با خرده و شکستهی آجر و کلوخ پر شده است. کتیبهی فرمان نشان میدهد که شهر تسوج اهمیت و جمعیت زیاد و موقعیت سوق الجیشی مهمی داشته که استرضای خاطر مردم آن مورد عنایت شاه صفوی بوده است متن کتیبه چنین است. فرمان همایون شرف تقاذ یافت آنکه چون همگی همت عالی نهمت همایون مابر آن مصروف است که در زمان دولت ابدی الاتصال، آثار خیر و احسان در میان طبقات انام انتشار یافته عموم رعایا و برایا در کمال فراغت و رفاهیت اوقات گذرانیده از روی امیدواری تمانم در ازدیاد و دعاگویی دوام دولت ابد مقرون افزایند لهذا در این وقت بنابر کمال توجه خاطر به رفاه حال مردم تسوج از ابتدای پیچی ئیل مقدری محترفه و کوزه فروشی قصبهی مذکور که ابواب جمع اوست به تخفیف مقرر و تصدق کرده ثواب آن را به ارواح مقدسهی حضرات چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین هدیه نمودم و مستوفیان کرام دیوان، رقم این عطیهی اعلی را در دفاتر خود ثبت و مقدوم گردانیده، از جمع اخراج نموده از تیول باطل دانند. عمّال و متصدیان دیوانی اکلاء حبالمسطور مقرر دانسته یک دینار و یک مزبار به هیچ وجه من الوجوه به علّت مال وجوهات و اخراجات و غیره و به مراسم و رسم که باشد بر اصناف مذکور در این، حواله نکنند. قرتصد و چهاردهم رجب قوی ئیل فی سنه 989»
ب: مسجد یادگارشاه:
در تسوج مسجد زیبای دیگری وجود دارد که مسجد یادگار شاه (سیدالشهداء) نامیده میشود. این مسجد در مرکز شهر نزدیک خیابان اصلی واقع شده است طولش از شرق به غرب نزدیک به بیست متر و عرض آن در حدود ده متری میباشد سه گنبد ضربی آجری دارد. گویی سه چهار طاق یکنواخت را در کنار هم قرار دادهاند قطر گنبدها چهار متر است. خواجه نشینهای جنوبی هر یک 4×4 و خواجه نشینهای شمالی هر سه 4×2 متر است. دو پنجره چوبی بزرگ مسجد را به سه قسمت تقسیم میکند. اکنون قسمت وسطی مفروش و مورد استفاده عموم قرار گرفته است. مسجد دو در دارد یکی از جانب شرق و دیگری از سوی غرب. تاریخ بنای مسجد در دست نیست اما سالخوردهگان تسوج میگویند از پدران خود شنیدهایم که روایت کردهاند : یکی از شاهان صفوی هنگام جنگ با سلاطین عثمانی نذر کرده بود که چون بر دشمن غلبه یابد مسجدی در تسوج بنا کند حاجتاش برآورده شده و هنگام بازگشت این مسجد را بنا کرده نام مسجد یادگار شاه ماند. ولی نام بانی فراموش شده و اکنون کتیبه و سنگ نبشتهای در دست نیست تا نام بانی معلوم گردد فقط شیوه بنا و مصالح ساختمانی به کار رفته حکایت از قدمت مسجد میکند.
ج) کاروانسراهای شاه عباس :
همانگونه که ذکر شد تسوج سه راهی بود که علاوه بر راه شرقی و غربی راهی نیز به شمال داشته و دارد موسوم به راه «بوغارسیق دره» (روده دره) و داش باشی (سرسنگ) مالرو. پیش از این اهالی منطقه ی تسوج و حتی سلماس و ارومیه که میخواستند به مرند یا قفقاز مسافرت کنند از این راه رفت و آمد داشتهاند در مسیر این راه کوهستانی دو کاروانسرای شاه عباس وجود داشت که اکنون در اثر برف و باران از میان رفته و تنها محل و نام آنها باقی است. در فصل بهار کارگران فصلی که از روستاهای مرند به ارئومیه میرفتند در گروههای 50 ـ 60 نفری با لباسهای مخصوص نیلی رنگ مشهور به آرخالیق بافته شده از قدح (یک نوع پارچه) دوخته محلی به تسوج سرازیر میشدند و پس از یک شب بیتوته با پای پیاده عازم ارومیه میشدند و معاودت نیز همین طور از تسوج برمیگشتند. در سر کوه همان جا که محل کاروانسراهای مخروبه بود راه دو شعبه میشد یکی وارد دره پیچ در پیچی میشد که همان بوغارسیق دره بود و روستاهای کوشک سرای مرند میرسد راه مارپیچی دیگر نیز به ارلن میرسید.
د) کوه علمدار تسوج
بر فراز بلندترین قله کوه میشاب موسوم به علمدار مقبرهای است که زیارتگاه عدهای از اهالی تسوج به خصوص ایلخچی از توابع اسکو میباشد. در همین جا علاوه بر قبری که از خارج ساختمان در محوطه باز و به بلندی یک متر سنگ چین شده قرار دارد. چندین گنبد جدا از هم ولی متصل به یکدیگر نیز وجود دارد که هر یک دارای درب جداگانهای است که مسلماً برای بیتوتهی زائرین تعبیه شده است. ساختمان از سنگ و آجر ساخته شده و تقریباً میتوان گفت سبک دوره صفویه را دارد. نام صاحب قبر سلطان علی بن رستم بر لوح کنده شده که بر این صاحب قبر دو روایت در افواه اهالی و عموم جاری است یکی این که صاحب قبر علمدار حضرت علی (ع) بوده که در یک جنگ از دشمنان گریخته و به این مکان آمده است و در حوالی این ساختمان که دو زمین مسطح به نام «میدانلار» قرار گرفته جنگ در گرفته و ایشان شهید شدهاند. البته احتمال صحت این روایت به این علت ضعیف است که علمدار حضرت نمیتوانست در فاصلهای چنین دور از مرکز خلافت به جنگ دشمنان برخیزد شاید صاحب قبر یکی از اولیاالله میباشد که به علت شیعه بودن به حضرت منتصب گردیده است. روایت دوم این است که در جنگی که بین دولت عثمانی و ایرانی به مرتب در تسوج درگرفته یکی از سرداران و یا قهرمانان دوره صفویه است که مدتی در مقابل خصم در تسوج پایداری نموده سپس تاب مقاومت نیاورده با نیروی خود به اینجا عقب نشینی نموده است. قوای خصم در تعقیب وی به اینجا رسیده در همان میدانلار جنگ درگرفته وی در حفظ ایران و استقلال وطن جان باخته است مردم منطقه ی تسوج به پاس خدمات ارزندهی وی اقدام به بنای یادبود نمودهاند این بیشتر به واقعیت نزدیکتر میشود هرچه باشد وقوع یک جنگ در این مکان حتمی است به ویژه آن که تا این اواخر در همین میدانلار تکه و پارچه شمشیرها دیده شده است با این حال معلوم نیست کدام یک از پاکان و معصومین در اینجا آرمیده است و سر در آغوش ابدیّت با زیر و بم هستی برای (مستان) باقی گذاشته است. هر چه هست مومنین و علاقهمندان هرگاه کمری را زیر بار رنجی شکسته دیدهاند برای تشفّی به آلام خویش به اینجا توسل جستهاند و بیشترین آنها شیعیان مردم تسوج و اهل حق ایلخچی و خامنه میباشند و در فصل تابستان و پاییز برای ادای نزورات و قربانی گوسفند به این محل رو میآورند و یکی دو شبانه روز در اینجا و در همین ساختمان بیتوته میکنند و قبر را زیارت مینمایند شبانان تسوج نیز در فصل تابستان گوسفندان خود را به ییلاق میکشند و در این میادین چادر به پا میکنند و گاهی نیز گوسفندان خود را به نزدیک قبر آورده و شرط میکنند تا از بلایا مصون باشند و گوسفند نیز قربانی میکنند.
هـ) قوچهای سنگی
مجسمه قوچهای سنگی تاریخ چندین صد ساله دارد به احتمال قوی این مساله مربوط به داستان حضرت ابراهیم (ع) است. که در بیابان موقع قربانی کردن فرزندش اسمائیل قوچ ظاهر شده و به جای ایشان ذبح گردیده از آن پس قوچ سمبل مردن گردیده است. در آذربایجان مجسمه سنگی قوچ جای پای بسیاری دارد و در بیشتر آبادیها این مجسمهها دیده میشود چرا که گوشت لذیذ و تهیه بیشتر لوازم معیشت مثل قالیچه زیبا و لباسهای مناسب و استفاده از پوست آن قوچ را مورد توجه قرار داده است. و برای پدران و نیاکان سمبل فراوانی و غلبه میباشد. در بیشتر گورستانها مجسمهی قوچ بر سر قبر قهرمانان و پهلوانان گذاشته میشد و نام قهرمانان نیز با قوچ برده میشود مثل قوچ کوراوغلی ، قوچ نبی. در تسوج جلوی مسجد دلانلو (قرهداغلو) در مدخل آب چهل پله (قرخ ایاق، سردابه) دو مجسمه موجود بود که گویا امروز یکی از آنها در محل ساختمان شهرداری است. شاید این مجسمهها از دوران حکومت قرهقویونلو و یا آق قویونلو مانده و ممکن است ساکنین این محله که در آن عهد به تسوج کوچ کردهاند آنها را به عنوان سمبل مردانگی و رشادت با خود آوردهاند. این قوچها بین زنان مقدس بوده و زنانی که بیفرزند بودند روی آن سوار میشدند و نذر میکردند که صاحب اولاد شوند. تسوج بعد از اسلام تا اینجا اسناد آورده شده مربوط به قدمت تاریخی تسوج مخصوصاً قبل از میلاد بود برای عهود دولتهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی اطلاعات مستقیم به دست نیامده بلکه همان مأخذ بعداز اسلام وجود دارد که به وجود یک آبادی در این دورهها اشاره شده است. مسلماً تسوج در جنگهای 700 ساله ایران و روم در دورهی پادشاهان اشکانی و ساسانی بازهم در جبهههای مقدم بوده است و بطور کلی هر حادثهای که در طول تاریخ ایران در غرب اتفاق افتاده تسوج زیر سم اسبان خودی و بیگانه کوفته شده است که اگر این بلایا بر سر هر شهر و آبادی نزول میشد نام آن را از صفحه روزگار پاک مینمود این طبیعت غنی تسوج است که اگر عدهای از مردم آن در حوادث از بین رفته طبیعت دل فریب و دلانگیز آن عدهی دیگری را به طرف خود جلب کرده است. کمااینکه طوایف متعدد یکی پس از جنگهای ایران و عثمانی به این خاک وارد و با یکدیگر ممزوج شدهاند. با تمام این که این تعدّد طوایف دردسرهایی نیز در پی داشته با این حال بیسکنه نیز نمانده است. برای تاریخ بعد از اسلام تسوج مدارک بسیاری در کتب معتبر تاریخی وجود دارد اگر چه جزئیات زندگی مردم در آن صفحات که مد روز نبود به میان نیامده تعاریف زیادی به چشم میخورد که حاکی از عظمت دیدن این آبادی در عرصة تاریخ شطرنج ایران به ویژه آذربایجان است که در اینجا تنها به چند مورد به طور گذرا اکتفا میشود.
6. نامهای تسوج در کتب معتبر تاریخی :
الف) نام تسوج در وقفنامهی مشهور خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی. از مدارک مقنّن دیگر برای تاریخ بعد از اسلام در مورد تسوج میتوان به متن وقفنامه خواجه رشیدالدین همدانی وزیر با کفایت دانشمند غازانخان و ابوسعیدخان استناد جست که در زیر آورده میشود: «تمامت ثلث و الثمن از تمامت و همگی قصبهای که مشهور و معروف است به تسوج واقعه در ناحیت از کورهی آذربایجان مدنیه تبریز با جمیع قنوات و انهار و باغات و اراضی و حصون دزجات ودیعه کرده و حمامات و حوانیت و این قصبه مستغنی از ذکر حدود از ملک و برادرانش به این ضعیف واقف بر مبایعت شرعی انتقال یافت»
مضمون این وقف نامه نیز چندین مسأله را دربارهی تسوج روشن میسازد
1ـ کلمه دزجات : البته در تسوج کنونی دو دیزج یکی به نام «دیزج شیخمرجان» در غرب تسوج وجود دارد که فعلاً معمورو قبلاً حومهی تسوج بوده و امروز داخل محوطه آبادی واقع شده است و دومی «دیزج صفر» است که در جنوب تسوج واقع شده و مزرعهای بیش نیست اگر سایر دیزجات نیز وجود داشتهاند از میان رفتهاند.
2ـ مسأله حوانیت : تا این اواخر که ماشین آسیاب در تسوج به کار نیافته بود تسوج دو طاحونه (آسیاب) در شمال شهر سر راه تسوج به مرند داشت که اطراف آنها نیز فوقالعاده سرسبز بودند. پس از نصب آسیابهای بخاری این آسیابها از کار افتاد و تخریب شد. معلوم نیست آسیابهای یاد شده در وقفنامه همین آسیابها بود یا آسیابهای دیگری نیز وجود داشت که در طول تاریخ از بین رفتهاند.
3ـ با اینکه تسوج هم اکنون (سال1360)سه باب حمام عمومی دارد با این حال تاریخ ساختمان آنها معین است و حمامهای مذکور در وقفنامه حتماً در اثر حوادث روزگار و اثرات زلزله از بین رفتهاند. و گرنه شامل حمامهای فعلی نمیباشد.
ب) نام تسوج در دوران مالیاتی عرب : (تسو ـ تسوک) :
تازیان پس از آنکه بر ایران دست یافتند همان دیوانها به اصطلاح خود «دواین» را که خط پهلوی بود بدست آوردند و تا مدتی به همان خط اصلی طرف رجوع بود سپس حجّاج بن یوسف ثقفی این دواین را به خط تازی نقل کرد این کار واقعهی مهمی تاریخ تمدن و امور اداری تازیان به شمار میآید و آن را اصلاح مهمی شمرده و در کتابهای تاریخ به عنوان نقل دواین ذکر خاص کردهاند پیداست میزان خراج نقد و جنس که در زمان بنی عباس معمول بود همان میزان است که در دوره ساسانیان نهاده بودند. نواحی مختلف را به عادت زمان ساسانیان استان میگفتند و هر استان به چند ناحیه «تسو ـ تسوک» تقسیم میشد که معرّب آن تسوج است این نوشته اطلاق کلمه تسوج را به ناحیه مدلل میدارد مخصوصاً این که در دورهی ساسانیان استعمال کلمه جزئی از استان را بیان میکند.
ج) نام تسوج در کتب مشهور تاریخ و فرهنگ
1. لغت نامهی دهخدا :
میدانیم لغتنامهی دهخدا یک دایرهالمعارف کامل بوده و نوشتههای نامبرده بر تمام تواریخ جامعیت دارد. جامعیت از این لحاظ که استاد به تمام مأخذ احاطه داشته و چکیدهی مطالب را پس از اطمینان از صحت آن در کتاب خود آورده است. دهخدا ضمن اشاره به تاریخ قبل از میلاد تسوج به استاد نوشته اوستا سپس به تاریخ نذهت القلوب تالیف حمداله مستوفی در سدهی هشتم هجری که از کتب معتبر تاریخ بعداز اسلام بوده و نوشتههایش مورد قبول تمام مورخین است استناد جسته برای بیان عظمت و قدمت شهر تسوج به نام دریاچه که مدتی به اسم تسوج نامیده میشد اشاره کرده و برای توجیه هر چه بیشتر این نام به اوصاف رودهایی که به دریاچه تسوج میریزد و در نذهت القلوب آمده است پرداخته و در لغتنامه خود در مورد تسوج چنین آورده است: تسوج = تسوک = تسو = ابر شهر معرب از تسوج پهلوی تسوج در شمال دریاچه ارومیه قصبهای است بر دو مرحله تبریز به جانب غربی در شمال بحرهی چیچست افتاده است ـ باغستان بسیار دارد و میوهاش بسیار نیکو بود هوایش از تبریز گرمتر و به جهت قرب به بحرهی چیچست به عفونت مایل و آبش از رودی که از آن جبال آید و عیون سکانش از ترک و تاجیک و حقوق دیوانیاش کمابیش پنچ هزار دینار بوقف ابواب البر ابوسعیدی تعلق دارد (نزهتالقلوب) بعد به علت اینکه نزهت القلوب در تعریف دریاچه اسم آن را دریاچه تسوج نیز گویند استاد در تایید نوشتهی نزهت القلوب به کتاب مذکور استناد نموده در لغت نامه چنین آورده است : آب مرو رود از کوه سهند برمیخیزد و بر ولایت مراغه گذشته به درهی کاروان با آب چغتو خم شده به دریای شور تسوج میریزد. طولش هشت فرسنگ باشد (نزهت القلوب) آبهای تفتو از کوههای کردستان به حدود کویوناسینا برمیخیزد و آب جغتو جمع به دریای تسوج میریزد طولش پانزده فرسنگ باشد (نزهت القلوب چاپ اروپا)
بدین ترتیب محقق عالی قدر استاد دهخدا به تاریخ قبل از اسلام و بعداز اسلام تسوج توجه کرده میتوان گفت حداقل چهار بهار تسوج را مورد توجه قرار داده است.
1ـ ابرشهر که دلالات بر عظمت و قدمت تسوج دارد (با توجه به میزان مالیات پرداختی در حد شهرهای بزرگ) 2ـ قسمت تاریخی به استناد از اوستا و معنی آن در زبان پهلوی. 3ـ نام دریاچه که حتماً عظمت و شهرت شهر باعث این نام شده است. 4ـ وجود یک کشاورزی قوی از جمله دارا بودن باغستانهای بسیار و پرباری آنها و نیکویی میوهها.
فرهنگ معین: 1ـ وزن است معادل 4 جو 2ـ یک بخش از 24 قسمت ساعت 3ـ نوع سکهی ایلخانیان 4ـ قصبه بود در ساحل شمالی دریاچه ارومیه (رضائیه) به دو مرحله از تبریز به جانب غربی دارای باغستانها و میوههای فراوان.
برهان قاطع : تسو به فتح اول و ثانی بر او کشیده مقدار و وزن چهار جو باشد و... ح) کلمه تسوج از دیدگاه ملک الشعرای بهار : کلمه تسو در اوستا آمده و کلمهی پهلوی است که تسوک نیز گفته میشود این کلمه در عربی تبدیل به «طسوج» شده و این لغت ضمن لغات سیاهی از فارسی مانند لغات : وزید، دیوان، برید، رستاق، استان و غیره قبل از اسلام که زمان هخامنشی تا دوران آخرین پادشاهی ایران یزدگرد سوم مدت 1200 سال عربستان زیر سلطهی اقتصادی و ادبی حکومت ایران قرار داشته وارد زبان عربی شده است که به معنای همان (تسو) یعنی ناحیه و محل کشاورزی است.
تسوج در تقسیمات ایالتی : گاه به مفهوم شهرستان امروزی و گاه بخشی از شهرستان ، شامل تعدادی روستا و منطقه زراعی است.
6. معنای واقعی تسوج :
از تعاریفی گوناگون که در معنی لغت تسوج در قاموسهای مختلف گذشته سه معنی دربارهی لغت تسوج دربارهی این آبادی میتواند صادق باشد.
1ـ تسوج چنانکه در فرهنگ نفیسی و منتهی لارب آمده به معنایکناره باشد که به جهت واقع شدن این آبادی در کنار دریاچه احتیاج به اقامه دلیل و حجت نیست به طوری که در نهزت القلوب مستوفی نیز این آبادی را به سبب نزدیکی به دریاچه، به اسم دریاچه تسوج نیز خواندهاند.
2ـ تسوج به معنای ناحیه کشاورزی باز هم به واسطهی اینکه در ارونق و تسوج آبادی دیگری مستعدتر از لحاظ داشتن انهار و زمینهای مرغوب وجود نداشته و ندارد. بنابراین اطلاق کلمه تسوج به معنای ناحیه کشاورزی میتواند بجا و صادق باشد.
3ـ تسوج به معنای ناحیه و ولایت : که در بعضی کتب لغت آمده میتواند صحیح باشد از روزگاران قدیم این شهر ولایت و آبادی بوده و از اهمیت بیشتری برخوردار بود مخصوصاً وجود آتشکدهی بزرگ در جنوب تسوج (نزدیک قرهتپه) چنین میرساند که این ولایت به جهت تعلق داشتن به دربار و ارتش، دارای شکوه و اهمیت خاص بوده و نشانهی یگانگی دین و دولت را داشت. بیشتر دولتیان پیش از اقدام به کارهای مهم روز نیاز به این آتشکده میآورند. اینکه در لغتنامه دهخدا و پشتها به نام ابرشهر آمده به طوری که گذشت به محلی گفته میشد که دارای 13 روستاک باشد و محل جمعآوری مالیات یک ناحیه محسوب میشد و جمع کنندهی مالیات را نیز «گهبز» که تقریباً کدخدا را میدهد میگفتند.
8. ویژهگیهای اجتماعی تسوج :
الف) دین مردم (طسوج) : با وجود آتشکدههای متعدد در اطراف و اکتاف تسوج یقین حاصل میشود دین اهالی این ناحیه قبل از اسلام مانند سایر مردم آذربایجان و ایران زرتشتی یا میترا و مهرپرستی بوده است. بعداز حمله اعراب به ایران و گسترش دین اسلام مردم این ناحیه همانند سایر بلاد ایران مسلمان شدند تا قبل از هجوم ترکان و سلجوقیان (اوایل قرن پنجم) مردم تسوج و توابع آن حتماً مذهب شافعی داشتند زیرا این مذهب در آذربایجان اکثریت داشت و مخصوصاً در دوران خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی با وجود تبعیّت از ترکان که مذهب حنفی را با خود از شرق به ایران و آذربایجان آورده بودند تمایل به این مذهب داشتهاند زیرا مذهب حنفی از چهار مذهب رایج سنت خشک تر و سخت تر بود. مردم این محال به علت علاقه به سلسله صفوی که در جلو آنها شمشیر میزدند به مذهب شیعی گرویدند. حاج زین العابدین شیروانی در کتاب بستان السیاحه که در سال 1247 هـ.ق تألیف شده مذهب اهالی تبریز و اطراف آنرا شیعه قید نموده است. هر چه هست مردم تسوج از دیرباز به اصول دیانت سخت پای بند بودهاند در بعضی از منابع نوشته شده تسوج زودتر از سایر نقاط مختلف آذربایجان قبول اسلام نموده است. سوگواری در دهه محرم در این شهر و اطراف آن گواهی بر این ادعا است و این اعتقاد در دهههای اول و دوم ماههای محرم و صفر و رمضان با مظاهر عملی گوناگون متظاهر و متجلی است. مردم تسوج همانند سایر شهرهای ایران رقابت متعددی برای انجام سوگواری ایام ماه محرم وقف نمودهاند که شامل باغ و آب و گرمابه و غیره میباشد.
ب) نژاد مردم (تسوج) : نژاد را در یک منطقهی کوچک نمیتوان مطالعه و تشخیص داد و باید در منطقه وسیع و بزرگتری مورد مطالعه قرار گیرد. آنچه از آثار محققین بدست میآید این است که در حدود 3 یا 4 هزار سال پیش مردمی به نام آریان از میهن اصلی خود مهاجرت کرده به طرف اروپا آمدهاند دستهای از آنها به اروپا سرازیر شده و دسته دیگر وارد این منطقه بزرگ که امروز ایران نامیده میشود میکردند که عبارتاند از : پارت، پارس، ماد و در نقاط مختلف ایران سکنی گزیدهاند از آن جمله مادها در آذربایجان ماندگار شدهاند به همین جهت مردم آذربایجان از نژاد ماد خوانده میشود اگر چه در طول تاریخ در نتیجهی هجوم ترک، مغول و حتی اعراب دستههای مختلفی وارد سرزمین آذربایجان شده و مسلماً «تسوج» سهمی از این تهاجم انسانی دریافت نموده و اختلافات نژادی دردسرهایی ایجاد کرده است با این حال به تدریج اقوام مهاجم به علت کمی عده نسبت به ساکنین اصلی مستهلک گردیده و اصالت نژاد اولیه محفوظ مانده است.
9. زبان مردم تسوج :
زبان مردم آذربایجان از جمله تسوج از دیر باز با زبان مردم سایر شهرهای ایران از یک ریشه بوده است چنانکه نژاد شان نیز از یک نژاد میباشند. چنانکه از تاریخ نگاران چون ابن ندیم در الفهرست، حمداله مستوفی در نزهت القلوب ، ابن بزاز در صفوه الصفا و در این اواخر سعید نفیسی در کتاب تاریخ نظم و نثر در ایران و مارکدارت ایران شناس آلمانی در ایران، پروفسور آرتورکریستنس هلندی و جلال همائی در تاریخ ادبیات، دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات نوشتهاند زبان آذربایجان قبل از اسلام پهله (پهلوی) بود (پنج ولایت اصفهان، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان را در آن زمان فهلویه میگفتند). زبان فارسی یا پارسی پس از استیلای عرب پدید آمده و رشد و نمو و تکامل یافته و به تدریج جای زبان پهلوی را میگیرد این زبان رواج کلی پیدا کرده، شکوفایی و زیبایی مییابد.
10. طغیان جعفرقلی خان دنبلی حاکم خوی و جنگ در تسوج :
در سال 1214 هـ.ق جعفر قلی خان دنبلی حاکم خوی و سلماس و تسوج بر علیه عباس میرزا نایبالسلطنه قیام کرد محمودخان (امیرمحمود) نوادهی شهبازخان دنبلی، (حاکم تبریز) مامور سرکوبی جعفرقلی خان شد او پس از ورود قشون به تسوج به طرف سلماس حرکت جعفر قلی خان شکست خورد و فرار نمود و محمود خان از طرف عباس میرزا به جای او به حکومت خوی و سلماس و تسوج میرسد در آن موقع جعفر قلی خان بجای برادرش حسینقلی خان که مرده بود به خوی وارد شده و خود را حاکم خوی نامید و شرحی به فتحعلی شاه نوشت و استدعای عفو و بخشش که قبلاً عاصی شده بود مینماید فتحعلی شاه او را به طهران احضار میکند او از رفتن طفره میرود. فتحعلی شاه مصمم به سرکوبی جعفرقلی خان میشود. ولیعهد دوازده ساله خود عباس میرزا را به اتابیکی اعتضاءالدوله سلیمان خان قاجار با دوازده هزار سپاه مامور آذربایجان کرد و دستور داد سپاه ابراهیم خان سردار را که در تبریز بود و محمودخان دنبلی حاکم تبریز را همراه بردارند و به خوی بروند در اواسط محرم 1214 (اواخر خرداد) سپاه قاجار به تبریز رسید و چون حیدرخان از این موضوع مطلع شد سپاه خود را به طرف تسوج گسیل داشت دو قشون در تسوج به هم رسیدند و جنگ سخت درگرفت و به شکست جعفرقلی خان منجر شد در تسوج این جنگ به جنگ خوییها مشهور است جنگ قطعی در 15 کیلومتری سلماس اتفاق افتاد و یاران جعفرقلی خان بکلی تارومار شدند در تسوج گورستان متروکهای در خارج از شهر بود که هم اکنون به میدان ورزشی تبدیل شده است تعدادی قبر در آنجا بود که قبرستان خوییها نامیده میشد.
11. زندگی فکری و اخلاقی تسوج :
الف) فرهنگ در تسوج : فرهنگ هر جامعه را میتوان از دو جهت مطالعه کرد : نخست از جهت معنای اعم آنکه عبارت است از آثار فکری و اخلاقی و ذوقی و هنری یک قوم و دوم از نظر معنای اخص آن که عبارت از فعالیت و تاثیر موسسات تعلیم و تربیت به منظور رسیدن به هدف های معین میباشد. فرهنگ به معنای اخیر عهدهدار آموزش و پرورش افراد اجتماع است و هدف آن اساساً این است که مواریث تمدن گذشته خود و مزایای تمدن کنونی را به نسل نارس (جوان) منتقل سازد یعنی در عین حال که از فراموش شدن و یا محو آثار مادی و معنوی گذشته جلوگیری میکند مقتضیات و خصایص محیط اجتماعی و مکان را نیز در نظر میگیرد و با یک طرح عاقلانه و روش صحیح این دو سرمایه را به او میسپارد و این همان فعالیتی است که نیاکان ما دربارهی آن انجام دادهاند.
ب) زندگی فکری تسوج : با وجود /سبط تمدن و توسعهی اکتشافات و اختراعات و داعیه عدهای از روشنفکران در مورد مبارزه با خرافات هنوز هم بین تمام ملل دنیا عقاید قدیم و سنن دیرینه مورد احترام است و همین عقاید و سنن بین ملتها موجب پیوند فرهنگی آنها است که در وحدت ایشان نقش مهمی بازی میکند. بابا نوئل مسیحیان و آوردن اسباب بازی و شیرینی برای اطفال همچنین نوروز ایرانیان و انداختن کلید در شب چهارشنبه سوری برای تفال و غیره از جمله این سنتهای فرهنگی است.
منابع وماخذ:
1-کتاب نگاهی به تاریخ وجغرافیای بخش تسوج: تالیف احمد سلیمی فرد
2-تسوج در گذر تاریخ :تالیف عباس نبیی
3-آثار باستانی آذر بایجان :تالیف عباسعلی کارنگ
قسمت دوم در پست مطلب بعدی
منبع :وبلاگ تاغچا پوش(طاقچه پوش)