وقتی می خواستم مطلبی با عنوان پشت دیوارهای شهر بنویسم اصلا نمی دانستم که قبلا کتابی با همین عنوان درباره خرمشهر نوشته شده اما شهر من نه خرمشهر است نه خونین شهر . اینجا شهری است پر از تئوریسین . پر از صاحبان اندیشه و فکر اما ناقص و عقب مانده . پهنایش نامحدود است البته از بعد تاریخی اما احوالش پریشان نه آنقدر ها که فکرش را بکنی . بیشتر از آن
اینجا هر کسی فکری می کند ، سعی در به کرسی نشاندنش دارد . یا هرکسی که دستش از مسندی دور مانده باشد .
یا کسانی که بر خلاف امواج حرکت می کنند و یا کسانی که دوست دارند تسوج شهری سنتی باشد و شهری با دیوار های گلی و خشتی و با درختهای گردوی پای جوبی که نصف معبر را هم گرفته باشند و یا شهری که زیبایی پای دیوارهایش پهن(کود حیوانی) باشد .
مهم نیست دیگران چه می اندیشند اینجا مهم فقط منم و اندیشه هایم درست یا غلط ، همسو یا مخالف دیگران