نهایت مظلومیت یه شهر تاریخی
به نام خداوند بی همتا یاد دوران کودکی خوش باد . روزگاری که در زمین های خاکی محله مان عصر ها بازار فوتبال داغ بود . وقتی میدیدی که جوان و نوجوان و کودک هر کدام محوطه ای را برای خود تمیز از سنگ و خار کرده اند روحت شاد میشد . صبح تا عصر در باغ کمک می کردند و عصر داغ داغ در فوتبال . یادش بخیر روزی که خانه ای در آن زمین ها بنا شد و شروع بگو مگو بود بین عاشقان آن زمین ها و فردی که تازه آمده بود و خانه ای بنا کرده بود . با چنگ و دندان می خواستند محل بازیشان را حفظ کنند . شاید خنده دار باشد ولی آنها به هیچ وجه حاضر به ترک آنجا نبودند . برایشان رفتن به آنجا یک عادت رخنه کرده در بند بند گوشت و خونشان بود . چه متحد بودند و چه مصمم در حفظ داشته هایشان . کمی آنطرف تر یعنی چند سال بزرگ تر ، در آن زمان بزرگ تر هایشان داشتند خاک موت به شهرشان می پاشیدند و آنها غافل از کاری که پدرانشان داشتند می کردند . منظورم واضح است کمربندی در شرف وقوع بود و یکی از بزرگ ترین و تاریخی ترین شهرهای استان آذربایجانشرقی در معرض سکون. بالاخره این اتفاق افتاد . انگار این اتفاق شروع یک بی تعصبی به یک شهر دوست داشتنی بود . بعد از آن دیگر آن جوانها و نوجوان ها و کودکان که به خاطر یک زمین فوتبال حاضر بودند با همه کس در افتند ، به خاطر شهرشان هیچ عکس العملی نشان نمی دادند . خیلی از آنها به خاطر شرایط بهتر و کار بهتر وبیشتر ترک دیار را بر ماندن و جنگیدن و حتی مردن ترجیح دادند . اکنون سالهاست که ما امید داریم روزی دریچه ها و روزنه های پیشرفت به روی شهر عزیمان باز شود . شهری که همسن تاریخ است . شهری که با بی رحمی های عثمانی ها و روس ها و جنگ های صد ساله هنوز زنده است . سند زرین آن استواری ها ، چنار مسجد جامع است که درست در مرکز شهر نقش برج میلاد تهران را بازی می کند . ما استواریم دقیقا مثل همان درخت چنار نمایان از دور. هنوز در این شهر جوان های دست به خیر و پر تلاش و مصمم زیادند که تک تک دقایقشان با فکر به پیشرفت شهرشان می گذرد، کم نیستند در نهایت با نهایت اطمینان می گویم : تسوج برای هر کس بد و زشت و کوچک و بی امکانات باشد برای ما دوست داشتنی است . برای ما همان دیار دوست داشتنی با مردمانی صمیمی است که هر جای ایران و دنیا باشند قلبشان برای تسوج می تپد . راستی وقت نشد از مسئولان تعریف و تمجید کنم چون آنها خیلی به تاریخی شدن تسوج کمک کرده اند . با طرح هایی که یواش یواش گرد میراث فرهنگی روی آنها نشسته است . ناحیه صنعتی یا ساختمان آتش نشانی و . . . و پرونده طرح هایی که موریانه به جانشان رخنه کرده مانند یک راه ارتباطی کوچک که خیلی به دردمان میخورد .(جاده تسوج مرند) که از زمان کودکیم حد اقل بهانه کسب رای خیلی ها شده است . بعدا انشاء الله از همه آنها که به تاریخی بودن تسوج کمک کرده اند تعریف و تمجید زیاد خواهم کرد . پیشنهاد می دهم کمی بیشتر فکر کنند .زیرا که یک شهر تاریخی - فرهنگی - مذهبی مدرن ، خیلی بهتر از یک شهر فقط تاریخی - فرهنگی - مذهبی است. چیراق یاندیر،اوجاق قور
کور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .